صبر کردم، صبر کردم
یک گربهی چاق
با چشمان سبز چشمک زد
و یک گروه موزیک ِ ساز و ضربی
نُتهای غبارآلودشان را فرستادند به ستیغ آفتاب
یکی میگفت:
بخواب کودکم
یک سپیدهی دیگر کشف کن!
صبر کردم، صبر کردم
یک گربهی چاق
با چشمان سبز چشمک زد
و یک گروه موزیک ِ ساز و ضربی
نُتهای غبارآلودشان را فرستادند به ستیغ آفتاب
یکی میگفت:
بخواب کودکم
یک سپیدهی دیگر کشف کن!
بیان دیدگاه