روح پراگ در روح کلیما
«روح پراگ» را اهالی ادبیات یکی از مهمترین نوشتههای معاصر چک میدانند. ایوان کلیما نویسنده روح پراگ در سال 1931 میلادی در چکسلواکی متولد شد و سالهای متمادی از عمرش را در اردوگاه نازیها سر کرد.
تبعید، مهاجرت اجباری و ممنوعالقلم بودن را هم باید به پرونده زندگی او بیفزاییم، اما سادهانگارانه است اگر به خاطر اینهمه برایش دلسوزی کنیم. چون حاصل عمرش نشان میدهد همه این سختیها، فشارها و تلخیها کولهبار تجربههای منحصربهفرد او را سنگینتر کرده و از او یک نویسنده چیرهدست ساخته است.
نویسندهای که ساده و روان مینویسد و به بهترین نحو ممکن و به سبک ویژه خودش اتفاقات ساده و گاه معمول اطرافش را روایت میکند و به خوانندهاش نشان میدهد که این اتفاقات به ظاهر ساده چهطور میتوانند به فجایع بزرگ زندگی آدمها تبدیل شوند.
در کتاب «روح پراگ» که مجموعهای است از مقالات شخصی و سیاسی، ایوان کلیما پنج دهه از تاریخ چکسلواکی را از زمان نازیها تا زمان انقلاب مخملی ترسیم کرده .
«روح پراگ» نام یکی از مقالات این مجموعه است که کلیما در آن بسیار هنرمندانه و با خلاقیت فراوان به توصیف شهرش، پراگ پرداخته است. خودش در این مقاله میگوید که روح پراگ، روح ایوان کلیما را به گونهای متمدن، با فرهنگ، طنزپرداز خوکرده با درد و سختی اما مملو از امید، شکل داده است.
ایوان در این کتاب میگوید که پراگ الهامبخش خلاقیت مردم بود؛ شهری که در آن سه گونه فرهنگ یعنی چک، آلمانی و یهودی برای دهههای متمادی کنار هم زندگی کردند: بهترین مردمان این کشور غالبا در زندان، زیر شکنجه و یا اعدام شده بودند.
برخی دیگر از مقالات این کتاب بازمیگردند به زمان کودکی ایوان و تجربیات او در اردوگاه نازیها، یک مصاحبه با فیلیپ رات و پژوهشی درباره فرانتس کافکا هم از سایر مقالات این اثر ایوان کلیما هستند.
انتشار کتابهای ایوان کلیما به مدت 20 سال در کشورش ممنوع بود، اما او ناامید نشد و مصرانه به نوشتن ادامه داد و به عضویت گروهی متشکل از روشنفکران همفکرش مانند واسلاوهاول و میلان کوندرا درآمد.
رمان «عشق و زباله» این عضو سابق حزب کمونیست چکسلواکی بالاخره در سال 1989 وقتی انقلاب مخملی موجب فروپاشی کمونیسم شد، در تیراژ چندهزار نسخه به فروش رفت. کلیما شد نویسنده صلح و راوی آزادی، صداقت و سیاست و مدام در آثارش به حس نگرانی چگونگی برخورد با این حقایق اصولی زندگی در دنیای آزاد دامن زد.
ایوان که اکنون 78 سال دارد میگوید نوشتن را از زمان کودکی وقتی کمتر از 14 سال داشته آغاز کرده است.
مقالات کوتاه کلیمای نوجوان، همانموقع برای اولینبار در مجله کودکان ترزین به نام «برای کریسمس در اردوگاه» منتشر شد. او میگوید، از این که میدید کارهایش در این مجله چاپ شدهاند بسیار خوشحال بوده و به خود میبالیده است.
کلیما در مصاحبهای که با رادیو بیبیسی3 انجام داده میگوید، شوق نوشتن نخستینبار زمانی در او زنده شد که از مادرش شنیده بود، تصمیم دارد خودکشی کند و اینگونه بوده که کلیما تحت تاثیر این غم در آن زمان اولین شعر خود را به نام «قتل نفس» سروده است .
پدرش مهندس برق بود و مادرش که به منشیگری اشتغال داشت، به پنج زبان مختلف حرف میزد. والدین ایوان از خانوادههای کمونیست بودند و به گفته خودش تا زمان حمله نازیها نمیدانسته آنها یهودی هستند.
کتاب «قرن ديوانه من» از کارهای اخیر ايوان كليما است که اعضای هيات داوران جايزه قلم جمهوری چك را بر آن داشت که امسال جایزه قلم این کشور را به ايوان كليما اهدا كنند.
کلیما و کافکا
کلیما که پژوهشی کاملا متفاوت از آثار فرانتس کافکا را در کتاب روح پراگ خود ارایه کرده از قول کافکا میگوید که ادبیات برای کافکا امری خارجی نبوده است، بلکه کاملا درونی بوده. به عبارت دیگر، ادبیات برای کافکا چیزی نبوده که او بتواند آن را کشف کند یا اساسا از خودش جدا کند.
نویسنده روح پراگ، از قول کافکا میگوید که ادبیات برایش نوعی عبادت است.
کلیما در یک مصاحبه رادیویی خودش را با کافکا مقایسه کرده و گفته است: «فکر میکنم که من به نسبت کافکا انسان سالمتری هستم. برای او نوشتن تنها راه نجات و زنده ماندن بود، برای من هم ممکن است همین حالت باشد اما نه در این حد. به نظرم ما با هم قابل مقایسه نیستیم، نه فقط چون او یک نویسنده بسیار بزرگ است بلکه به این خاطر که ما کلا به لحاظ شخصیتی با هم متفاوت هستیم… او خیلی خجالتی بود، از زنها میترسید… انگیزههای او کمابیش فقط ضربههای شدید و یا مشکلاتی بود که در زندگی با آنها دست به گریبان است اما برای من تا این حد نیست.»
در هر حال نویسندهی یکی از بهترین شهرنگاریهای معاصر چک، خود را نویسندهای امیدوار و حتی مثبتاندیش میداند و میگوید که این امیدواری را مدیون نجات معجزهوارش از اردوگاه نازیها در زمان نوجوانی است.
ایوان، و نقلقولها
نقل قولهای افراد به کامل شدن تصویرشان در ذهن ما کمک میکند. این چند جمله را از ایوان کلیما بخوانید:
– برای اعتراف به عملی که از انجام آن شرمزده اید و میدانید که اشتباه است، دل و جرات زیادی لازم است. پافشاری شما تا سر حد آزار دیگری، تنها یک بهانه است، این پافشاری در حقیقت نشان بزدلی است.
– کمتر اتفاقی است که همپای عشق واقعی و کامل به مرگ نزدیک شود.
– قدرت خارقالعاده ادبیات و خلاقیت بشر معمولا برای این است که مرده را زنده کند و یا جلوی مرگ زندهای را بگیرد.
– دغدغه مدام یک نویسنده، اشتیاق به دانستن و ایجاد ارتباط است؛ دانستن همهچیز برای اخذ قابلیت و توانایی ایجاد ارتباط با دقت و ریزبینی فوقالعاده.
– ایام خوش کودکی؛ زمانی که همه درها به روی آدم باز است، ایامی که کوچکترین بخش آن میتواند به اتفاقات بزرگ بینجامد و هر موقعیتی، افقهای تازهای را در برابر چشمان آدمها میگسترد.
* منتشرشده در شمارهی سوم ماهنامهی «نسیم بیداری»